آتلانتیس

دنیای پر هرج و مرج من

آتلانتیس

دنیای پر هرج و مرج من

لذت از زندگی

میخوام به صورتی کاملا آشکار از زندگیم لذت ببرم....به نظرم در این جهان هیچ چیز مطلقی وجود نداره...هیچ چیز به صورت مطلق نه درسته نه غلط. پس من میخوام بدترین و سختترین مشکلات زندگیم رو هم به دیده مثبت نگاه کنم و ازشون لذت هم ببرم!میخوام سعی کنم که با دیدن حتی یک نکته مثبت کل نکات منفی رو ازشون چشم پوشی کنم و دنیا رو مسخره خودم کنم...خوشگلی ثروت زیبایی زشتی خوبی بدی ...هیچ چیزی به نظرم مطلق نیست پس هر چی مال منه عالیه!..حتی اگر این فکر زیبا که باعث ایجاد یک اعتماد به نفس عالی میشه بر پایه دروغ به خودم استوار باشه هیچ عیبی نداره چون منافع زیادی توی زندگیم و افزایش  اعتماد به نفسم داره و در ثانی دروغ که مطلقا بد نیست!.اگرم در اینجا دروغ بد باشه بازم بد نیست..چون من حتی اگر با گول زدن خودم از خودم راضی باشم و از زندگیم لذتشو ببرم به کسی آزاری نرسوندم و فقط خودم حالشو بردم!............الان حدودا یکی دوماهه که این شیوه رو در پیش گرفتم و ازشم راضی هستم......هر کسی نمی تونه از این طرز تفکر و ویژگی که گفتم استفاده کنه و این در واقع هنری هستش که من بکار گرفتم و نعمتیه که خدا بهم داده و این طرز تفکریه که بعد از نزدیک به یکسال تفکر مهمل  بهم دست داده پس قدرشو میدونم!...هستن ادمایی که با وجود ثروت فوق العاده زیاد..حریصند!و هیچ وقت لذت پولشون رو نمیبرن و همیشه گدان!....و احتمالا هستند افراد قشنگی که همیشه به زیبایی این و اون حسادت میکنن و الکی خودشون رو اذیت میکنن...پس این که ما در زندگی از خودمون و از زندگیمون راضی باشه کاملا به طرز تفکر خودمون بستگی داره.میتونیم در عین این که در هر جنبه ای موقعیتمون بالا..اما خودمونو کوچک ببینیم و هی حرص بزنیم و اصلا لذتشو نبریم.و بر عکسشم هست!.در عین این که هیچ بهره ای در اون زمینه نبردیم اما ازش لذتشو ببریم و راضی باشیم و حالشو ببریم! 

در طی این یکی دوماهه از یکسری افراد صمیمی یک همچین سوالی پرسیدم......اگر کل زندگیتون رو از همه جنبه هاش بازبینی کنید از جمله پول. شغل .خوشگلی. دوستان .فامیل.زندگی زناشویی.تحصیلات.سلامتی و...و همشون رو مطابق میل خودتون بر اساس اهمیت بهش یک ضریبی بدین و  از 20 بهش نمره بدیم و اسمشو بزاریم میزان رضایت از زندگی....به خودتون چند میدین؟........... 

بعضیا میان از این جنبه هایی که گفتم ...اونایی رو که توش کم میارن ضریب زیاد میدن و اونایی که توش خوب هستن ضریب کم میدن و نمرش میاد پایین و در کل خودشونو بدبخت و شکست خورده میدونن...........اما من برای خودم کاملا برعکس دونستم....یعنی به این باور رسیدم که اگر در  یک زمینه ای خیلی موفق عمل نکردم و وضعیت خیلی عالی نبوده براش ضریب کمی در نظر گرفتم.....البته بگم که الان واقعا من نگاه میکنم میبینم خدا رو شکر من واقعا  مشکل چندانی که بشه اسمشو واقعا مشکل گذاشت ندارم...قبلا هم واقعا نداشتم اما با این حال یک مقداری غم مشکلات کوچیک رو زیاد میخوردم!اما الان همونم اصلا نیست.......این سوالا رو که پرسیدم واقعا نتایجش برام جالب بود........مثلا علی که فوق العاده ادعاش میشه خوشتیب و خوشگل و  با سر زبونه و دوستای زیادی داره و بالای 100 تا دوست دختر داشته و همه رو با چرب زبونی تلکه کرده کلی پول ازشون تیغ زده و با کلی دختر  رابطه جنسی داشته کلی جوونی کرده و کلی سفرهای گردشی و کوه و الواطی و عیاشی و مشروب خواری داشته و کلی ادعای زور و بازو و دعوا داره  و با ادعاهاش کون آسمون رو پاره میکنه!..اون وقتی جواب این سوالمو داد....گفت 11 !.تازه فوق العاده تاکید داشت که همین 11 رو هم 8 نمرش رو به خاطر خانوادش به خودش میده!نه به خاطر خودش و زندگیش..........نرگس خواهرش گفت  نمرش 6 هستش!.باز خوبه علی نمره قبولی به خودش داد..........مادرشون که فوق العاده دوسش دارم به خودش نمره 2 داد!.........عجب خانواده خوشبختی دارن!........ 

اما قبل از این که من این سوالا رو از اونا بپرسم از خودم پرسیده بودم.......و وقتی جواب اینا رو شنیدم واقعا حیرت کردم و خدا رو شکر کردم بابت زندگیم......من به میزان رضایت از زندگیم نمره ای متغیر بین 18 و 19 میدم و تنها چیزی که باعث میشه 20 ندم اینه که این 1-2 نمره رو بزارم برای چیزهایی که صرفا دوست دارم بهشون برسم و اگر هم نرسم اصلا برام مهم نیست...و حالا چرا بین 1 و 2 نمره متغیره؟....چون نمیدونم برای چیزهایی دوست دارم بهشون برسم 1 نمره سهم بزارم یا 2 نمره؟.البته به تازگی تصمیم گرفتم که سهمشون رو به یک نمره کاهش بدم! و فکر میکنم باید نمره 19 به میزان رضایت از زندگیم بدم..........از بابام این سوال رو پرسیدم و به خودش نمره 17 داد!.واقعا خدا رو شکر.انسان 70 سالش باشه بچه هاش هم همه بزرگ بشن و بعد از این همه سال که اکثر مردم افسردگی دارن همچین نمره ای به خودش بده واقعا عالیه.......و من پدرم رو یک انسان خوشبخت میدونم.خدا رو شکر بابت این خوشبختی!.زن داداش اولم نمره 17 به خودش داد...........محسن دوستم نمره 13 گرفت و من واقعا از این نمره ای که به خودش داد  حیرت کردم.البته به عملکرد دو سال اخیرش نمره 17 داد اما نمره کلی 13 بود..........عجب! 


 

این نوشته رو حدودا 24 ساعت بعد از نوشته بالایی نوشتم!در تاریخ 2/1/88 ...بعد از اتمام مطاله کتاب روشنفکران نوشته پال جانسون که به بررسی زندگی شخصی روشنفکران آرمانشهری از جمله کارل مارکس .هنریک ایبسن.ارنست همینگوی.لئو تولستوی.شلی.ژان پل سارتر.ژان ژاک روسو و... میپردازه......

ادم اگر بمیره راحتتره...از این دنیا میشه راحت لذت برد.همونطور که من و خیلیای دیگه لذت میبریم.اما پیدا کردن راه و روش و وفکر و منطق درست و عملکرد یکپارچه به اون..تقریبا غیر ممکنه!...خیلیا بودن و هستن که خیلی مطالعه داشتن و واقعا حالیشون بوده اما نتونستن راه درست رو برن.خب آدم اگه همون اول کاری......به یه طریقی از این دنیا بره از این کار سنگین  که پیدا کردن حقیقته. معاف نمیشه؟..........این وسط بعضیا جالبن که تو زندگی هیچ چیزی حالیشون نیست و گوساله بدنیا میان و گاو از دنیا میرن.و عشق و حال دنیا رو هم میکنن و کل زندگیشون رو به عیاشی و الواطی میگذرونن........اینا خیلی باحالن!

نظرات 1 + ارسال نظر
کاکایی پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:14 ب.ظ http://alivaesy.blogspot.com

سلام اقای مهدی الله امروز نظرت را درباره لذت زندگی را خواندم راستش از دیدگاهت خیلی خوشم امد مثبت گرایی ولذت طلبی ر قبول ذارم اما معتقدم این دیدگاه مقداری دارای تناضات وکاستی هایی درخود است چون خودم بشدت طرفدار فلسفه لذت گرایی هستم ۰ لذت گرایی که درفلسفه اپیکور شروع شد فلسفه ای بود بسیا رجذابتر ومفیدتر نسبت به سایر فلاسفه ها بود این اندیشه بعدا توسط جرمی بنتام وجان استوارت میل دنبال شد حتی خیام خودمان درآواخر عمر بدان رسید وپیرو اپیکور شد ۰البته همان طور که گفتم لذت گرای (hedonesm) فاسفه ای لایگ گرا بود که درون خود دارای مشکلات خواس خود است به عنوان مسال هنوز نتوانسته پاره ای ازفنومنهای اخلاقی را درخود جای دهد وان را حل کند 00000000000000000راستی من هم کتاب روشنگران اثر پال جانسون را خوانده ام تعجب کردم چرا موجه این نکته نشده ای که پال جانسون فردی لببرال وبشددت پیرو راستها بود واز چپ های مثل مارکس 0000 نفرت داشت وعملا دراول کتابشگفته است که من می خواهم از این شخسیتهای بزرگ اوستوره زدای کنم به همین دلیل به تمام فیلسوفان ونویسندگانی مثل رسو 0شیلی.راسل 0تولستوی 0 تاخته است )چون در نوشته اینها فنداسیونی بود که چب ها بدان متوسل شده بودند وروی ان قرار داشتند البته هم اقای جانسون مقداری هم در اشتباه بود به عنوان مثال تمام چیزی که در باره تولستوی میگفتت همان چیزی بود که خانم تولستوی یاداشت کرده بود چون خود او باتولستوی مشل داشت عملا آن را برزد تولستوی نوشت خانم تولستوی زن لجباز وبسار بد دهن بود وزیاد باعث ازار تولسنوی میشد تولستوی با کمال خونسردی هیچی نمی گفت اما دریاداشت های روزانه اش به دان اشاره می کرد وهمسر ایشان متوجه ان یاداشت ها شد ومقداری از ان را پاره کرد وبرای تلافی خودش چیر برخلاف واقعیت نوشت واین روزنامه نگار محترم جانسون ازان استفاده کرده است باتشکر کاکایی از کرمانشاه د

از اظهار نظر مفیدت ممنونم....مطلب جالبی بود......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد